من همینم
دست هایم باد کرده بودند دردی نداشتم لبانم تکان می خورد ولی انگار کسی حرفم را نمی شنید از گوشه چشمم گه گاهی نگاه می کردم همه چیز انگار معلق بود من هم .معلق بودم حالا دوباره احساس ان تب امده همان پوچی. همان رخوت. همان معلق بودن
وقتی بچه بودم.تب داشتم
نوشته شده در 21 Aug 2010ساعت
توسط | |
| Design By : Night Melody |

